!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2013/09/30

یک روز در کنار زنان جهان - ۵ اکتبر در بروکسل

یک روز در کنار زنان جهان - ۵ اکتبر در بروکسل - پیانوفابریک

زنان جهان برای پایان دادن به خشونت بر زنان متحد شویم!
دیگر همه‌ی ما می‌دانیم:
خشونت، بیش از جنگ، سانحه اتومبیل، سرطان و مالاریا از زنان ١٥ تا ٤٠ سال کشته می گیرد!
سالانه ٨٠٠ هزار انسان خرید و فروش می شوند که اکثریت آنان را زنان تشکیل می دهند!
هر سال سه میلیون دختر آفریقائی در خطر مُثله شدن کلیتورس شان هستند!
یک چهارم زنان باردار مورد خشونت جنسی قرار می گیرند!
زنان دو سوم کار جهان را انجام می دهند و فقط صاحب ده درصد درآمد و یک درصد مالکیت هستند...
بس است! دیگر بس است! دوره‌ی آمار دادن و اداعانامه صادر کردن به‌سر رسیده است. دیگر کافی نیست هر بار تکرار کنیم که: یکی از هر سه زن بر روی کره‌ی زمین در طول عمر خود مورد تجاوز یا آزار جنسی و یا خشونت قرار می‌گیرد و همه‌ی زنان در تمام طول عمر خود قربانیان تهدید به خشونت و تجاوز و ... هستند.

سؤال اصلی این است که چرا زنان به مثابه یک گروه مورد تبعیض و خشونت قرار می‌گیرند و قربانی می‌شوند؟
و سؤال مهم‌تر این‌که چگونه باید به این خشونتِ جهانی پایان دهیم؟
درست فهمیدید! فکر کمک به قربانیان خشونت یک چیز است و فکر پایان دادن به خشونت یک چیز دیگر!

بله! ما زنان، از زمان تولد تا مرگ، در زمان صلح یا جنگ، و در سرتاسر جهان با تبعیض و خشونت اعمال شده توسط دولت، جامعه و خانواده مواجه هستیم. خشونت علیه زنان ملیت و مذهب و نژاد نمی‌شناسد. همه‌ی ما زنان در کوچه و خیابان، محل کار، خانه‌ و حتی در رختخواب‌مان از خشونت در امان نیستیم.
خشونت، تجاوز و آزار جنسی علیه زنان در سراسر جهان چه در کشورهایی با قوانین "پیشرفته" و "دمکراتیک" و چه در کشورهای عقب مانده، به این معنی است که مردان صاحبان اصلی زنان هستند. به این معنی است که نظام مردسالار حاکم در جهان به همه مردان از زاویه اجتماعی و سیاسی قدرت کنترل همه زنان را می دهند. راهی است برای تضمین و نگهداری رابطه ستم‌گری مردان و فرودستی زنان. راهی است برای تضمین مناسبات تولیدی و اجتماعی مردسالارانه. تجاوز و آزار جنسی، جنایت علیه زنان است. زنان در سراسر جهان به‌طور نوشته یا نانوشته ملک مردان هستند؛ کالا هستند.
بنابراین تا زمانی که بدن زنان توسط مردان اجاره می شود، تا زمانی که مردان می توانند زنان را بخرند و بفروشند، تا زمانی که پورنوگرافی بدن زن را مورد استثمار قرار می دهد، و پول دست مردان تجاوز گر را می شوید، تا زمانی که هزاران هزار زن در زندان‌ها، خیابان‌ها و خانه‌های‌شان مورد تجاوز قرار می گیرند، تا زمانی که زنان بخاطر فرار از ازدواج اجباری و یا تجاوز  یا اجبار به تن فروشی زندانی می شوند، تا زمانی که بیش از بیست هزار زن بخاطر حفظ "ناموس" سالانه به قتل می رسند، تا زمانی که دویست هزار دختر زیر چهارده سال به عنوان برده جنسی در تجارت سکس خرید و فروش می شوند، تا زمانی که هزاران زن بخاطر فرار از خشونت خود را می سوزانند، تا زمانی که زنان بخاطر سوء ظن مردان خانواده کشته می شوند، تا زمانی که هزاران هزار زن بخاطر غیر قانونی بودن حق سقط جنین جان خود را از دست می دهند، تا زمانی که زنان بخاطر عشق ورزیدن سنگسار می شوند، تا زمانی که به سه میلیارد زن بطور روزانه خشونت اعمال می شود و ... هیچ کس آزاد و رها نیست.
اما امروز هر قدر زنجیر خشونت جهانی تر شده است، مبارزه و مقاومت زنان نیز ابعاد جهانی بیشتری به خود گرفته است. از هندوستان تا لندن و از مصر تا ترکیه، از بلژیک تا کنگو، از ایران تا آمریکا و برزیل ... زنان از مبارزات یکدیگر الهام می‌گیرند و هر گونه پیشروی زنان در هر نقطه ای از جهان را از آن خود می دانند.
ما عده‌ای از زنان ترک، کرد، ایرانی، بلژیکی و ... برای برداشتن گامی در جهت پایان بخشیدن به هر نوع خشونت دولتی و اجتماعی و خانگی روز ۵ اکتبر ۲۰۱۳ در بروکسل (پیانوفابریک) گرد می‌آییم تا در کنار یکدیگر و با زبان‌های مختلف و از تجربیات متفاوت و دیدگاه‌های سیاسی متفاوت و به اشکال متفاوت ... به این دو سؤال پاسخ دهیم.
این گردهمایی جای همه زنان از هر سن، زبان، نژاد، قوم، ملیت، مذهب و ... است. همه‌ی کسانی که دلشان می‌خواهد در مورد تجربه‌ی شخصی خودشان سخن بگویند یا از تجربیات دیگر زنان بشنوند و بیاموزند. جای همه‌ی زنانی که به دنبال محملی هستند تا سکوت را بشکنند و پا در راه مبارزه با خشونت بگذارند. جای همه‌ی زنانی است که می‌خواهند برای پایان دادن به این خشونت با خواهرانشان بحث و گفتگو کنند و راهی اساسی بیابند. جای همه‌ی زنانی است که به رهایی زنان می‌اندیشند و می‌دانند بدون رهایی زنان هیچ‌کس در جهان آزاد و رها نیست.
زمان: روزِ شنبه، ۵ اکتبر ۲۰۱۳- از ساعت ۱۰ تا ساعت ۲۲
مکان: بروکسل، پیانوفابریک، خیابان فورت شماره ی ۳۵، سنت ژیل
(نزدیکترین ایستگاه مترو: ترام‌های شماره ۳ و ۴ و ۵۱ ایستگاه Parvis de Saint-Gilles) :
Piano Fabriek Rue du Fort 35, 1060 Saint-Gilles
برنامه ها:
کارگروه تأتر: وقتی زنان سکوت را بشکنند، دنیا به لرزه در می‌آید!
سالن Casablanca II (شروع ساعت ۱۰): برای همه‌ی زنانی که می‌خواهند تجربه‌ی شخصی خودشان از انواع خشونت را بدون ترس و تهدید، با کمک گروه تأتر برای دیگران به تصویر بکشند تا به کمک هم دیواره‌های ناپیدای سکوت زنان را بشکنیم.(رایگان)
پنل: چگونه باید به خشونتِ جهانی علیه زنان پایان دهیم؟
سالن Zabriskie Point (ساعت 16 تا 19) ‌: بحث‌و‌گفتگو بین فعالین و شرکت‌کنندگان (زبان اصلی پنل فرانسه‌ست و در حد امکان به‌سایر زبان‌ها ترجمه خواهد شد)(رایگان)
لیلا پرنیان، از سازمان زنان ۸ مارس (ایران ـ افغانستان)
سامیا بزیو (Samia Beziou)، پژوهشگر از دانشگاه آزاد بروکسل ULB
عِذرا گودن (Ezra Guden)، از اتحادیه زنان سوسیالیست
مدراتور: Sophie Withaeckx (VUB)


… موسیقی: با صدای تو می‌خوانم رهایی را!
سالن Zabriskie Point (ساعت ۲۰ تا ۲۲): لمان سنت (Leman Sthen) خواننده‌ی آلمانی – مقدونی
(ورودی ۵ یورو با تخفیف ویژه برای دانشجویان و رایگان برای زنان بی‌کار و پناه‌جو)

Email : committeebe@gmail.com / Gsm : 0486484365
در ضمن برای راحتی شرکت مادران امکان استفاده از پرستار بچه وجود دارد. لطفا پیش‌تر با ما هماهنگ کنید.

برگزار کنندگان:
اتحادیه زنان سوسیالیست skb-aveg@hotmail.com
سازمان زنان ۸ مارس (ایران-افغانستان) www.8mars.com
انستیتو کُرد در بروکسل www.kurdishinstitute.be
با حمایت: Federaal Impulsfonds voor migrantenbeleid & de Vlaamse Gemeenschapsscommissie

متن سخنرانی گروه پراکسیس در هلند

متن سخنرانی گروه پراکسیس در سمینار 
یادمان زندانیان سیاسی در هلند

از توده سازیِ سرکوبگر، تا بازسازماندهیِ 

انقلابیِ مبارزه ی طبقاتی

توضیح: پراکسیس این متن را به مناسبت برگزاری «پنجمین همایش سراسری درباره‌ی کشتار زندانیان سیاسی در ایران» تهیه نموده و در روز۳۰ شهریور ۱۳۹۲ در همان همایش ارائه کرده است.
سخن گفتن از گذشته، گذشته‌ای مدفون در سیاه‌چال‌های فراموشی و رانده شده به مرزهای خاموشی، آن چنانکه تاریخ‌نگاران وعده می‌دهند ساده نیست. حکایتِ نسلِ ما حکایت کسانی است که پس از منگیِ طولانی در اثرِ ضربه‌ای سهمگین، آرام آرام به هوش می‌آیند، و بی‌آنکه بدانند در کجا ایستاده‌اند، می‌کوشند تا در فضای موحشی که راه را بر هر یادی می‌بندد، هویت خود را به یاد آورند.
در کشاکش ِحضور بر مدارِ زمان، ناگزیر به جستجوی پیوندها برمی‌آییم، تا با یافتنِ خاستگاه‌های وضعیتِ امروز، بازسازیِ تاریخِ معلق‌مان را به دست گیریم. باید به گذشته‌ای بازگردیم، که هرگز به آینده بدل نشد. و بپرسیم، چرا چنین شد؟ آیا ممکن بود سیر «حوادث» به گونه‌ای دیگر پیش رود؟
 
پس برگ‌هایی از دفترِ این توحشِ مدرن را ورق می‌زنیم.
شاید امروز به خاطرِ افولِ ایدئولوژی نظامِ پیروزمندِ جمهوری اسلامی، همچنین شکل‌گیری و تکثیرِ کانون‌های ریز و درشت قدرت و باندهای مالی-نظامی در بطن حاکمیت، نتوان به سادگی نام توتالیتر بر این رژیم نهاد. اما بی‌شک در دهه‌ی آغازینِ پس از انقلاب ۵۷، با جنبشی تمامیت‌خواه روبرو بوده‌ایم که مترصّدِ برساختنِ جامعه‌ای برطبق موازینِ ایدئولوژی ارتجاعی‌اش بود. جامعه‌ای که در آن بشود ارزش‌های اسلامیِ وعده داده شده را پیاده کرد و امتِ اسلامی را به جای ملت نشاند. به همین منظور جمهوری اسلامی باید دست به کار ایجاد جامعه‌ای توده‌ای می‌شد.
ظهورِ جامعه‌ی توده‌ای در عصرِ مدرن، یکی از مهمترین مقدمات ایجادِ دولتِ توتالیتر است که زمینه را برای تثبیتِ نقشِ مسلطِ ایدئولوژی در نظام توتالیتر فراهم می‌کند. جامعه‌ی توده‌ای از دلِ انحلالِ قشربندیِ طبقاتیِ پیشین و هر گونه لایه‌مندیِ نیروهای سیاسیِ جامعه سر برمی‌آورد. رژیمی که برمبنای جنبشِ توتالیتر شکل می‌گیرد، نیاز دارد که طبقات را به توده‌های بی‌شکل تبدیل کند و همزمان همه‌ی نیروهای سیاسی را حذف، یا در خود ادغام کند.
جمهوری اسلامی برای برساختنِ امت اسلامی‌اش در مقطعِ آغازینِ پس از انقلاب، در درجه‌ی اول می‌بایست حسابِ خود را با نیروهایی که با این نگاهِ یکدست‌ساز همسو نبودند، تسویه می‌کرد؛ بدین ترتیب، کسانی که به هر رو این یکدستی را گردن ننهادند و مانعِ استقرارش بودند، باید از عرصه‌ی سیاست و سپس از عرصه‌ی حیاتِ اجتماعی و زندگی حذف می‌شدند. کشتگانِ آن سالها به مثابه "دشمنان عینی" ِ ایدئولوژیِ حاکم، فارغ از هر معیارِ قانونیِ متعارف بر مصادیقِ بیگناهی و گناهکاری، به صرفِ وجودشان، موانعی بر سر راهِ استقرارِ قانون مطلق الهی بودند و لاجرم ریختنِ خون‌شان مباح بود.
مشخصاً بر مبنایِ همین نگاه می‌توان ریشه‌های خصومتِ جمهوری اسلامی با نیروهایی که بر نبردِ طبقاتی تأکید داشتند را بهتر درک کرد؛ نیروهایی که ذِیلِ مفهومِ چپ -در معنای وسیعِ کلمه- جای می‌گرفتند. به‌خصوص که این نیروها تعبیر متفاوتی از اهدافِ انقلاب ۵۷ داشتند و افق‌‌های سیاسیِ دیگری را جستجو می‌کردند.
از سوی دیگر جنبشِ توتالیتر در نخستین مرحله‌ی پیشروی‌اش و برای همراه کردنِ توده‌ها، همزمان از تبلیغ و ارعاب مدد می‌گیرد؛ یعنی اگرچه توده‌ها را با تبلیغات به سمتِ خود جذب میکند، اما در کنارِ تبلیغ، توسل به ارعاب نیز گریز ناپذیر است. در نهایت، زمانی که در بی‌شکل و بی‌هویت کردنِ ایشان توفیق یافت، عاملِ ارعاب به تنهایی برای ادامه‌ی حیاتِ آن کافی است؛ درست آن زمان که دیگر هیچ نیروی سیاسی موثری بر سر راهِ رژیمِ توتالیتر نایستاده باشد.
در واقع پروژه‌ی اعدام‌ها در کنارِ همه‌ی کارکردهای سیاسیِ مشخصِ آن، به طورِ عام در خدمتِ سیاستِ ارعاب بود. پس از سرکوبِ مستقیم و حذف فیزیکی و اجتماعی مخالفانِ سیاسی در دهه‌ی نخستِ انقلاب، به رغم دگردیسیِ تدریجیِ شکل سیاسی حکومت، این سیاست ارعاب در اشکال دیگری تداوم یافت. مهمترین نمود این مساله که تا امروز همچنان ادامه یافته، اصرارِ حاکمیت بر اعدامِ مستَمَرّ مجرمان جنایی در ملاء عام است. این وابستگیِ حاکمیت به حفظِ سیاستِ ارعاب در مراحل بعدیِ حیاتِ آن، خود بیانگر آن است که مولفه‌هایی از نظامِ سیاسیِ توتالیتر همچنان در ساختارِ قدرتِ آن محفوظ مانده است.
به طور کلی کارِ حکومتِ توتالیتر تنها این نیست که آزادی‌های سیاسی را محدود سازد و یا آزادی‌های اساسی را از بین ببرد، بلکه شرطِ لازمِ آزادی، یعنی فضای لازم برای حرکتِ فردی و پویایی اجتماعی را نیز نابود می‌سازد. ترجمانِ این مسئله در فضای سیاسی ایران در متنِ یک جنبشِ توتالیتر، حذفِ امکانِ سوژگی و لاجرم محو کردنِ ایده‌‌ی انقلاب بوده است؛ به این معنا که جمهوری اسلامی در سال‌های آغازینِ حکومت خود، نه تنها با مکانیزمِ ارعاب، مخالفانش را سرکوب و حذف کرد، بلکه فضای انقلابی را نیز به مُحاق فرستاد. در نبودِ چنین فضایی و در کنار پیامدهای مادی و روانیِ ناشی از جنگ و خفقان، زمینه برای شکل گیری انگاره‌ی انقلاب فوبیا در ذهنیتِ عمومی مهیا شد در امتدادِ این روند و متناسب با ملزوماتِ ادغام در نظمِ جدیدِ جهانی، گفتمانی رفرمیستی در دل جامعه‌ای رخوت زده، منزوی، و تکه پاره ظهور یافت که به یُمنِ همگامیِ جمهوری اسلامی با سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیِ جهانی ریشه دوانید و قوام یافت و سرانجام به صدای غالب بر جامعه بدل شد. پس روشن است که اگر آن فجایعِ خونین، از ابتدایی‌ترین ساعاتِ قدرت گرفتنِ جنبشِ توتالیتر در ایران به وقوع نمی‌پیوست، بی‌گمان امکانِ برچیده شدنِ ایده‌ی انقلاب از سطحِ جامعه و رسوخِ نهایی ایده‌ی محافظه کارانه‌ی اصلاح‌طلبی تا مغز استخوان جامعه مهیا نمی‌شد.
با این نگاه دلیلِ سرکوب‌هایی چنین توحش‌آمیز روشن‌تر می‌شود؛ ریشه‌ي نسلِ آرمان‌خواه باید از بیخ و بن قطع می‌شد تا مبادا نسل بعدی بداند که با تاریخش چه رفته است؛ تا نسلی که بی‌هیچ درک و تصوری از ابعادِ هولناکِ این مصیبتِ تکان‌دهنده پا به عرصه‌ي هستی خواهد گذاشت، با تنفس در هوای مسمومِ "واقعیت"، آرمان ِرهایی را در سر نپرورانَد. باید پیوندهای ارگانیکِ نسلی و تاریخی از میان برداشته می‌شد تا جامعه‌ی اکنون اتمیزه شده، یک کلِ موهوم را پدید آورد. در چنین شرایطی اجزا به نفعِ حیات و بقای کل نابود می شوند و کلیتی ساخته می‌شود که نه فقط صدای اجزای سازنده‌اش را سلب می‌کند، بلکه ارتباطِ درونی جامعه با خودش را نیز قطع می‌سازد، این همان نقطه‌ای است که در آن، زمانِ حال بدون هیچ پیوندی با آینده، به حالت تعلیق در می آید؛ مشخصاً کشتارهای دهه‌‌ی ۶۰، موجب تشدیدِ فضای بی‌اعتمادی و خفقان شد و جامعه را به انزوا کشانید تا جایی که پس از نسلی عقوبت دیده، نسلی سرگشته و بی‌پیوند با گذشته، پدیدار شد.
ما امروز در مقامِ میراث‌دارانِ آن آرمان‌های به خون‌نشسته، از خاکستر زمان سر برآورده و در آستانه‌ی تاریخ ایستاده‌ایم. اما آگاهی از این مسیر خونبار، روشن می‌دارد که هیچ محکمه‌ای هرقدر هم صالح و قانونمدار، و هیچ قاضی‌ای هر قدر هم بی‌طرف و عادل، صلاحیتِ پرداختن به این فجایع را ندارد؛ چرا که تنها صحبت از ستاندن جان‌ها و نابودی زندگی‌ها نیست؛ صحبت از مُثله کردن تاریخی است که از پویایی و شکوفایی خود باز‌مانده است؛ صحبت از مدفون ساختنِ آرمان‌‌های جمعی مردم است، مردمی که «مردم شدنش» جز از طریقِ بازپسگیری آن آرمانها میسر نخواهد بود . صحبت از آینده‌ای است که بی‌آنکه محقق شده باشد، در دهلیزهای گذشته معلق مانده است.
از این رو به رغم آنکه بارِ اندوهِ واقعیِ آن جنایات، طنینِ بی‌بدیلِ خود را تنها در بیانِ کسانی می‌یابد که در نسبتی مستقیم با محذوفان و جان‌باختگان هستند، اما بنا به آنچه گفته شد، قضاوت در مورد این جنایت‌ها فی‌نفسه امری سیاسی است که سوژه‌ی آن نیز همان مردمی‌اند که در جستجوی حلقه‌های مفقوده‌ی حیاتِ جمعی خود برآمده‌اند. بر این اساس واضح است که هر ندای بشر دوستانه‌ای که می‌کوشد عدالت و حقیقت را در چارچوب تنگ و انتزاعی حقوق بشر و نظام ِ قضایی جاری سازد، هر قدر هم صادقانه باشد، خواه ناخواه بر حذفِ سویه‌های سیاسی مساله و انکار ِ ضرورتِ حق دادخواهی و حقیقت جویی ِ مردمی استوار است.
جای شگفتی نیست که در پی دو دهه سکوت، امروز واژه‌‌های خاوران، کشتارهای دهه‌ی شصت و غیره از تریبون‌هایی تکرار می‌شوند که بخشی ارگانیک از سازوکارهای گفتمانیِ نظمِ مسلط محسوب می‌شوند. جایی که همه‌ی این مکررسازی‌های سانتیمانتال در متنِ گفتمانِ حقوق بشر، دستمایه‌ی سیاست‌زدایی از تاریخِ ما و تهی‌سازی سویه‌های رادیکالِ بازخوانیِ گذشته قرار می‌گیرند. والتر بنیامین زمانی به درستی هشدار داده بود که: « اگر پیروز نشویم آن‌ها به مردگان ما نیز رحم نخواهند کرد
بی‌تردید تا زمانی که اراده‌ای جمعی برای بازپس‌گیری معنای سیاسی این یادها و نام‌ها، و عزمی برای پیمودنِ مسیرِ ناتمامِ به خون‌خفتگان در میان است، نباید اجازه‌ی غصبِ این تاریخ را به مدعیان دروغین داد. در همین راستا واضح است که باید جنایت‌های دهه‌ی شصت را در متنِ آرمان‌خواهی سیاسی جان‌باختگان بازخوانی کرد.
 
اگر بخواهیم برای هموار کردنِ مسیر منتج به جمعبندی این بحث، یک سوال کلیدی طرح کنیم شاید بتوان چنین گفت که: به راستی چگونه می‌توان این عزمِ جمعی را از سطحِ رتوریکِ سیاسی به سطحِ واقعیتِ سیاسی ارتقاء داد؟
در سطحِ کلی پاسخِ این پرسش در همگرایی و مادیت‌یابی عزمِ جمعی در بسترِ سازمان‌یابی‌های سیاسی نهفته است. چون کنش سیاسیِ مؤثر تنها در قالبِ کارِ جمعیِ سازمان‌یافته تجلی می‌یابد. این سازمان‌یابی در وهله‌ی نخست باید معطوف به پل زدن بر گسلی باشد که دستگاهِ سرکوب، بر پیوستارِ تاریخی و ذهنیت جامعه‌ی ما تحمیل کرده است؛ همان گسلِ ویرانگری که در شکافِ میان نسل‌ها و غیرسیاسی شدنِ فضای جامعه و امتناع و تحریفِ انقلابی‌گری نمود یافته است.
اینکه جمهوری اسلامی، همانندِ هر نظامِ سیاسیِ سرکوبگر، هیچ نوع فعالیتِ سازمان‌یافته را در میانِ مخالفانِ خود، حتا وقتی که آن‌ها را زیر نظارت خود دارد، برنمی‌تابد، نشانگر جایگاه و بالقوه‌گی های امرِ سازمان‌یابی است.
به یاد بیاوریم که در سالِ ۶۷  کشتارِ زندانیانی که از تیغِ ماشینِ اعدامِ سالهای پیشین جان به در برده بودند و دوره‌ی حبس خود را می‌گذراندند، بیش از هر چیز نشانگر وحشت حاکمیت از بالقوگی‌های آتی این نیروها در دامن زدن به فعالیت‌های سیاسی سازمان‌یافته بوده است. آن هم در دوره‌ای که حاکمیت بنا به ضرورتِ ادغام شدن در نظمِ جهانیِ سرمایه‌داری، پس از یک دهه بیدادگری و نیز توحشِ جنگ، خواهان مدیریتِ جامعه در بستری به دور از تنش سیاسی و مقاومتِ سازمان‌یافته بود، که این خود سطح دیگری از یکدست‌سازی جامعه را طلب می‌کرد.
حاکمیت می‌داند که سازمان‌یابی آغازِ انکارِ جمعی او و ابزارِ نیرومندِ پیکار سیاسی ستمدیدگان است.
سازمان‌یابی سلاحِ مردمِ بی‌چیز است. باید که این سلاح را دگر بار آخته کنیم، صیقل بدهیم و بکار گیریم؛
بر ماست که تنها عدویِ نظمِ حاکم نباشیم.
پس برای انکارِ راستین آن، «ماتم نگیریم، سازماندهی کنیم

2013/09/25

گزارش تصویری از 5مین سمینار یادمان زندانیان سیاسی

گزارش تصویری از 5مین سمینار یادمان زندانیان سیاسی - هلند
میزهای کتاب و اطلاع رسانی

آثار هنری خلق شده توسط برخی شرکت کنندگان

شرکت کنندگان در حال کار با گل رُس

هنرنمایی هادی خرسندی

یکی از تابلوهای نقاشی

پیام همبستگی رفیق برتراند ساسوآ
 

2013/09/19

نئونازی ها یک رَپر چپ را در یونان به قتل رساندند I won’t cry, I won’t fear

چند مقاله و خبر در رابطه با قتلِ پاولوف سیساس، خواننده رپ و فعال سیاسی چپ  توسط نئونازی ها در یونان


Greece       19/09/2013 
Neo-Nazis accused of cold-blooded murder of Pavlos Fyssas, Left activist and rapper

The Left and organised working class needs to organise a powerful anti-fascist front
Andros Payiatsos, Xekinima (CWI Greece)


Grèce : Manifestations et affrontements s’étendent

http://www.secoursrouge.org/Grece-Manifestations-et,7374

 

در زیر ویدئویی از پاولوف را با زیرنویس انگلیسی می بینید که بر علیه فاشیست ها خوانده است

پاولوف همانطور که خودت خواندی، “I won’t cry, I won’t fear”

  

2013/09/15

Un jour, avec les femmes du monde

Femmes du monde! Unissons- nous pour mettre fin à la violence contre les femmes!

Un jour aux côtés des femmes du monde - le 5 octobre 2013 à Bruxelles (Pianofabriek)

Nous le savons toutes que:

La violence fait plus de victimes parmi les femmes de 15 à 40 ans, que la guerre, les accidents de voiture ou le paludisme!
Chaque année 800.000 personnes sont victimes de la traite d'êtres humains dont une majorité de femmes!
Chaque année 3.000.000 Africaines sont excisées!
Et, un quart des femmes enceintes sont violentées sexuellement!
Les femmes assument 2/3 du travail mondial mais ne bénéficient que de 10% du revenu du travail et seulement 1% d'entre elles sont propriétaires!
Ça suffit! La période des bilans et des revendications est terminée. Il ne suffit plus répéter que: 1/3 des femmes subissent durant leur vie le viol, la violence ou la violence sexuelle et toutes les femmes en sont menacées.
La question principale c'est: pourquoi les femmes, en tant que groupe social, sont victimes de ségrégation et de violence?
La question le plus important: comment mettre fin à cette violence mondiale?
Vous avez bien compris! Réfléchir à aider les victimes de la violence c'est une chose et réfléchir à l’arrêter, c'est autre chose.
Oui, nous les femmes, dès la naissance jusqu'à la mort, en temps de paix ou de guerre et dans le monde entier, sommes confrontées à la ségrégation et la violence exercées par l'Etat, la société et la famille. La violence contre les femmes ne connaît ni nationalité, ni religion, ni race. Nous ne sommes à l'abri ni dans la rue, ni au travail, ni chez nous, ni dans notre lit.
La violence, le viol et la violence sexuelle, que ce soit dans les pays avec des législations "avancées" et "démocratiques" ou dans les pays arriérées, signifient que la femme est fondamentalement propriété de l'homme, que l'ordre patriarcal dote les hommes, socialement et politiquement, du pouvoir de contrôle sur les femmes; c'est le moyen de perpétuer et de garantir la suprématie oppressante de l'homme et la subordination de la femme. C'est le moyen de garantir les rapports sociaux et de production patriarcaux. Le viol et la maltraitance sexuelle sont des crimes contre les femmes. Partout dans le monde, de façon légale ou illégale, les femmes sont la propriété des hommes, comme des marchandises.
Dès lors, tant que les hommes pourront louer, acheter ou vendre le corps des femmes, tant qu'il sera exploité par la pornographie, tant que le pouvoir de l'argent permettra aux hommes de s'innocenter, tant que des milliers de femmes seront violées dans les prisons, dans les rues ou chez elles, tant que les femmes seront emprisonnées pour avoir refusé les mariages arrangés, le viol ou la prostitution, tant que plus de 20.000 femmes chaque année seront victimes de crimes d'"honneur", tant que 200.000 filles de moins de 14 ans seront chaque année vendues et achetées dans le commerce sexuel, tant que des milliers de femmes s'immoleront par le feu pour échapper à la violence, tant que les femmes seront tuées victimes des soupçons de leur fratrie, tant que les femmes perdront la vie à cause de l'illégalité de l'avortement, tant qu'elles seront lapidées parce qu'elles ont aimé, tant que chaque jour, 3 milliards de femmes seront victimes de violence, et ... Personne ne sera libre !
Mais aujourd'hui, parallèlement à la mondialisation de la violence, la lutte des femmes s'est elle aussi étendue mondialement, de l'Inde à Londres, de l'Egypte à la Turquie, de la Belgique au Congo, de l'Iran aux États-Unis, au Brésil,... Les femmes s'inspirent mutuellement de leurs luttes et font siennes les avancées des autres dans d'autres régions du monde.
Nous, un groupe de femmes turques, kurdes, iraniennes, belges, ... soucieuses de faire un pas pour mettre fin à la violence étatique ou sociale ou familiale, nous nous réunirons le 5 octobre 2013 à Bruxelles (Pianofabriek) pour échanger, en diverses langues, nos expériences et points de vue politiques sur la résistance et ses différentes formes ... et pour répondre à ces deux questions.
Cette réunion est destinée à toutes les femmes de tous les âges, langues, origines ethniques et nationales, religions, etc. Toutes les participantes pourront parler de leurs expériences personnelles ou entendre celles des autres ; c’est un lieu pour briser le silence et emprunter la voie de la résistance contre la violence faite aux femmes ; un lieu de discussion et de réflexion pour toutes celles qui se préoccupent de l’émancipation des femmes car sans cela personne ne peut être libre dans le monde.

Date : samedi 5 octobre 2013 de 10H à 22H.

Lieu : Pianofabriek, Rue du fort 35,1060 Saint-Gilles, Bruxelles, Trams: 3, 4, 51, Arrêt : Parvis de Saint-Gilles

Programme :
Atelier de théâtre : «Quand les femmes briseront le silence, le monde tremblera»
Salon Casablanca II (10H) : Ouvert à toutes les femmes qui veulent à travers les outils du théâtre et avec l’appui du groupe, livrer et raconter leurs expériences personnelles.

Discussions et échanges : «Comment mettre fin à la violence faite aux femmes?»
Salon Zabriskie Point (16H-19H) : Débat entre activistes et le public
(Le débat se fera en français avec les traductions nécessaires pour le groupe)

Les intervenantes :
Leila Parnian - Organisation des Femmes du 8 mars (Iran-Afghanistan)
Samia Beziou - PhD Researcher, Université Libre de Bruxelles
Ezra Guden - L’Union des Femmes Socialistes
??? - ???
Modératrice: Sophie Withaeckx (VUB)

†Musique et danse : «Je chante de ta voix la liberté»
Salon Zabriskie Point (20H – 22H) :

Entrée : 5€ / réduction spéciale pour étudiants / gratuit pour les sans-emploi
Leman Sthen - chanteuse (Allemande-Macédoine)
Roshanak Jabéri - Chorégraphe et danseuse iranienne- canadienne, Une pièce de dance « derrière les murs sanglante »

Si vous avez besoin de baby-sitter, veuillez nous contacter. /
Email : committeebe@gmail.com / Gsm : 0486484365

Les organisateurs:
L’Union des Femmes Socialistes / skb-aveg@hotmail.com
L’Organisation des Femmes du 8 mars (Iran-Afghanistan) / www.8mars.com
L’Institut Kurde de Bruxelles / www.kurdishinstitute.be

یک روز در کنار زنان جهان - ۵ اکتبر در بروکسل

زنان جهان برای پایان دادن به خشونت بر زنان متحد شویم!

یک روز در کنار زنان جهان - ۵ اکتبر ۲۰۱۳ بروکسل (پیانوفابریک)

دیگر همه‌ی ما می‌دانیم:

خشونت، بیش از جنگ، سانحه اتومبیل، سرطان و مالاریا از زنان ١٥ تا ٤٠ سال کشته می گیرد!
سالانه ٨٠٠ هزار انسان خرید و فروش می شوند که اکثریت آنان را زنان تشکیل می دهند!
هر سال سه میلیون دختر آفریقائی در خطر مُثله شدن کلیتورس شان هستند!
یک چهارم زنان باردار مورد خشونت جنسی قرار می گیرند!
زنان دو سوم کار جهان را انجام می دهند و فقط صاحب ده درصد درآمد و یک درصد مالکیت هستند...
بس است! دیگر بس است! دوره‌ی آمار دادن و اداعانامه صادر کردن به‌سر رسیده است. دیگر کافی نیست هر بار تکرار کنیم که: یکی از هر سه زن بر روی کره‌ی زمین در طول عمر خود مورد تجاوز یا آزار جنسی و یا خشونت قرار می‌گیرد و همه‌ی زنان در تمام طول عمر خود قربانیان تهدید به خشونت و تجاوز و ... هستند.

سؤال اصلی این است که چرا زنان به مثابه یک گروه مورد تبعیض و خشونت قرار می‌گیرند و قربانی می‌شوند؟
و سؤال مهم‌تر این‌که چگونه باید به این خشونتِ جهانی پایان دهیم؟
درست فهمیدید! فکر کمک به قربانیان خشونت یک چیز است و فکر پایان دادن به خشونت یک چیز دیگر!

بله! ما زنان، از زمان تولد تا مرگ، در زمان صلح یا جنگ، و در سرتاسر جهان با تبعیض و خشونت اعمال شده توسط دولت، جامعه و خانواده مواجه هستیم. خشونت علیه زنان ملیت و مذهب و نژاد نمی‌شناسد. همه‌ی ما زنان در کوچه و خیابان، محل کار، خانه‌ و حتی در رختخواب‌مان از خشونت در امان نیستیم.
خشونت، تجاوز و آزار جنسی علیه زنان در سراسر جهان چه در کشورهایی با قوانین "پیشرفته" و "دمکراتیک" و چه در کشورهای عقب مانده، به این معنی است که مردان صاحبان اصلی زنان هستند. به این معنی است که نظام مردسالار حاکم در جهان به همه مردان از زاویه اجتماعی و سیاسی قدرت کنترل همه زنان را می دهند. راهی است برای تضمین و نگهداری رابطه ستم‌گری مردان و فرودستی زنان. راهی است برای تضمین مناسبات تولیدی و اجتماعی مردسالارانه. تجاوز و آزار جنسی، جنایت علیه زنان است. زنان در سراسر جهان به‌طور نوشته یا نانوشته ملک مردان هستند؛ کالا هستند.
بنابراین تا زمانی که بدن زنان توسط مردان اجاره می شود، تا زمانی که مردان می توانند زنان را بخرند و بفروشند، تا زمانی که پورنوگرافی بدن زن را مورد استثمار قرار می دهد، و پول دست مردان تجاوز گر را می شوید، تا زمانی که هزاران هزار زن در زندان‌ها، خیابان‌ها و خانه‌های‌شان مورد تجاوز قرار می گیرند، تا زمانی که زنان بخاطر فرار از ازدواج اجباری و یا تجاوز  یا اجبار به تن فروشی زندانی می شوند، تا زمانی که بیش از بیست هزار زن بخاطر حفظ "ناموس" سالانه به قتل می رسند، تا زمانی که دویست هزار دختر زیر چهارده سال به عنوان برده جنسی در تجارت سکس خرید و فروش می شوند، تا زمانی که هزاران زن بخاطر فرار از خشونت خود را می سوزانند، تا زمانی که زنان بخاطر سوء ظن مردان خانواده کشته می شوند، تا زمانی که هزاران هزار زن بخاطر غیر قانونی بودن حق سقط جنین جان خود را از دست می دهند، تا زمانی که زنان بخاطر عشق ورزیدن سنگسار می شوند، تا زمانی که به سه میلیارد زن بطور روزانه خشونت اعمال می شود و ... هیچ کس آزاد و رها نیست.
اما امروز هر قدر زنجیر خشونت جهانی تر شده است، مبارزه و مقاومت زنان نیز ابعاد جهانی بیشتری به خود گرفته است. از هندوستان تا لندن و از مصر تا ترکیه، از بلژیک تا کنگو، از ایران تا آمریکا و برزیل ... زنان از مبارزات یکدیگر الهام می‌گیرند و هر گونه پیشروی زنان در هر نقطه ای از جهان را از آن خود می دانند.
ما عده‌ای از زنان ترک، کرد، ایرانی، بلژیکی و ... برای برداشتن گامی در جهت پایان بخشیدن به هر نوع خشونت دولتی و اجتماعی و خانگی روز ۵ اکتبر ۲۰۱۳ در بروکسل (پیانوفابریک) گرد می‌آییم تا در کنار یکدیگر و با زبان‌های مختلف و از تجربیات متفاوت و دیدگاه‌های سیاسی متفاوت و به اشکال متفاوت ... به این دو سؤال پاسخ دهیم.
این گردهمایی جای همه زنان از هر سن، زبان، نژاد، قوم، ملیت، مذهب و ... است. همه‌ی کسانی که دلشان می‌خواهد در مورد تجربه‌ی شخصی خودشان سخن بگویند یا از تجربیات دیگر زنان بشنوند و بیاموزند. جای همه‌ی زنانی که به دنبال محملی هستند تا سکوت را بشکنند و پا در راه مبارزه با خشونت بگذارند. جای همه‌ی زنانی است که می‌خواهند برای پایان دادن به این خشونت با خواهرانشان بحث و گفتگو کنند و راهی اساسی بیابند. جای همه‌ی زنانی است که به رهایی زنان می‌اندیشند و می‌دانند بدون رهایی زنان هیچ‌کس در جهان آزاد و رها نیست.

زمان: روزِ شنبه، ۵ اکتبر ۲۰۱۳- از ساعت ۱۰ تا ساعت ۲۲
مکان: بروکسل، پیانوفابریک، خیابان فورت شماره ی ۳۵، سنت ژیل
(نزدیکترین ایستگاه مترو: ترام‌های شماره ۳ و ۴ و ۵۱ ایستگاه Parvis de Saint-Gilles) :
Piano Fabriek Rue du Fort 35, 1060 Saint-Gilles
برنامه ها:
کارگروه تأتر: وقتی زنان سکوت را بشکنند، دنیا به لرزه در می‌آید!
سالن Casablanca II (شروع ساعت ۱۰): برای همه‌ی زنانی که می‌خواهند تجربه‌ی شخصی خودشان از انواع خشونت را بدون ترس و تهدید، با کمک گروه تأتر برای دیگران به تصویر بکشند تا به کمک هم دیواره‌های ناپیدای سکوت زنان را بشکنیم.(رایگان)
پنل: چگونه باید به خشونتِ جهانی علیه زنان پایان دهیم؟
سالن Zabriskie Point (ساعت 16 تا 19) ‌: بحث‌و‌گفتگو بین فعالین و شرکت‌کنندگان (زبان اصلی پنل فرانسه‌ست و در حد امکان به‌سایر زبان‌ها ترجمه خواهد شد)(رایگان)
لیلا پرنیان، از سازمان زنان ۸ مارس (ایران ـ افغانستان)
سامیا بزیو (Samia Beziou)، پژوهشگر از دانشگاه آزاد بروکسل ULB
عِذرا گودن (Ezra Guden)، از اتحادیه زنان سوسیالیست
مدراتور: Sophie Withaeckx (VUB)


… موسیقی: با صدای تو می‌خوانم رهایی را!
سالن Zabriskie Point (ساعت ۲۰ تا ۲۲): لمان سنت (Leman Sthen) خواننده‌ی آلمانی – مقدونی
(ورودی ۵ یورو با تخفیف ویژه برای دانشجویان و رایگان برای زنان بی‌کار و پناه‌جو)

Email : committeebe@gmail.com / Gsm : 0486484365
در ضمن برای راحتی شرکت مادران امکان استفاده از پرستار بچه وجود دارد. لطفا پیش‌تر با ما هماهنگ کنید.

برگزار کنندگان:
اتحادیه زنان سوسیالیست skb-aveg@hotmail.com
سازمان زنان ۸ مارس (ایران-افغانستان) www.8mars.com
انستیتو کُرد در بروکسل www.kurdishinstitute.be
با حمایت: Federaal Impulsfonds voor migrantenbeleid & de Vlaamse Gemeenschapsscommissie